آقای همسر مسافرت بود و من تصمیم گرفته بودم یک ساعت فسقلی رو دیرتر ببرم مهد و خودم هم دیرتر برم.ساعتو تنظیم کردم که ساعت 8 زنگ بزنه و با خیال راحت خوابیدم. سر ساعت 7 صبح بود که یه صدای آروم شنیدم که میگفت: «مامان...مامان....مامان...» خودمو زدم به خواب که شاید بره پی کارش اما اون با صدای آهسته و پیوسته ای صدام میکرد. منم که اصلا حاضر نبودم این یه ساعتو از دست بدم تکون نمیخوردم. اما نه ... مثل اینکه دست بردار نبود:«مـــــامــــان...مـــــامـــــان...» بالاخره از رو رفتم و خمیازه ای کشیدم و چشمامو باز کردم ، پرسیدم:«چیه پسرم؟ زود بگو» لبخندی پیروزمندانه به پهنای صورتش زد و در حال بیرون رفتن از اطاق گفت: «هیچی ..فقط میخواستم ببینم خوابی یا بیدار؟»!ا
۱۱ نظر:
دوباره باید بگم این فسقلی تو خیلی با حاله! بیرون رفتنش از اطاق بعد از تکمیل عملیات بیدار سازی تو از همه جالبتر بود!
سیروس خان،خوشحال شدی؟ایشالا خدا یکی از همینا نصیبت کنه تا حال کنی !شایدم یکی خودت داری؟ها؟
elham jon manam yeki mesle to daram....
male man ke saate 6 sobh bidaram mikone va ba ghiafe hagh be janeb mige : maman bebin??? hafa roshane khof
پسر من صبح هنوز چشمشو باز نکرده فریاد میزنه:مامان خوابی؟ اگه بگم آره دوباره داد میزنه :صبح شده پاشو همه جا روشنه. اگه بگم نه داد میزنه:باریکلا مامان که صبح زود پاشدی! در هر صورت اون فریادشو میزنه.میبینی خواب منم از نوع مادرانه است
حالا خوابي يا بيدار! امان از سحرخيزي بچه ها. جالبه كه هر روز صبح با مصيبت براي مهدكودك بيدار مي شوند. اما يك روز كه تعطيله و هيچكي صداشون نمي كنه خودشون سر ساعت بيدار مي شوند.
نسرین عزیزم،فسقلی منم گاهی پرده رو میزنه کنار و با داد و فریاد میخواد بهم ثابت کنه که صبحه و نباید خوابید..خدا کوچولوتو برات نگه داره
نیلوفر جون، این بچه ها فقط قصدشون بیدار کردن ماست حالاهر جور که شده
نارنجی آبی گلم، آره عزیزم، همینقدر سخته!ولی با یه لبخندشون هم زود همه چی یادت میره...یه چیزی تو مایه های خر شدن!البته بلانسبت! ولی در مورد پدر ها باید بگم این آقای همسر ما هم دست کمی از من نداره..این بلاها حتی بیشترش هم سر اون میاد.مثلا اکثر شبها که فسقلی از خواب میپره، این آقای همسره که میره پیشش!ا
فرنوش عزیزم، میبینی؟فسقلی هم درست همینجوریه!حتی زودتر از همیشه بلند میشه. خدا صبرمون بده!ا
ای بابا خوب اگه جواب نمیدادی بچه از کجا بفهمه خوابی یانه؟
علی آقا؛ ایشالله یکی پیدا بشه از این سوالا ازت بکنه تا متوجه بشی من چی میگم!ا
الهام بانو
ريش تنها چيزي بوده كه به شدت ازش متنفر بودم. ضمنا من فكر ميكنم چون با مديرهاي مخابرات كنتاكت داشتي همه مديرها رو ريشو ميبيني
درسته؟
هه هه:) خواست مطمئن شه اگه خوابين مزاحمتون نشه خب:ي ناازی ناااازی:*
ممنونم گلی خانوم!ا
ارسال یک نظر