یکشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۶

کنار تو آوارگی هم قشنگه

از این سفره ی سرد و خالی
از این سر پناه خیالی
نجاتم بده ، نجاتم بده
از این خواب عاشق کش بد
از این فکر باید نباید
نجاتم بده ، نجاتم بده
از این صحنه ی پر هیاهو
تو از ترس چاقو در آهو
نجاتم بده ، نجاتم بده
از این لحظه های کشنده
از این ضجه های زننده
نجاتم بده نجاتم بده
نباید بذاری ستاره بمیره
نباید دل شادی ما بگیره
نباید که این ترس دوری بریزه
همین وحشت از تو مردن عزیزه
همین نم نم غم ، کنار تو خوبه
چه خالی ، چه پر ، مثل شعر نو خوبه
جهان با تو سرریز و لبریز رنگه
کنار تو آوارگی هم قشنگه

یکشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۶

رویا

توی رویا می شه همه چی رو اونجور که می خوای ببینی . هر سفر می شه هزارسال بی پایان طول بکشه. حتی می تونی بری توی یه جزیره ی قشنگ که یه دریاچه وسطشه با یه عالمه گل و خرگوش و پرنده. توی اون جزیره همه خوشحال هستن. توی اون جزیره خدا خیلی نزدیکه و اونهایی که دوستشون داری خیلی نزدیکن.. خیلی…و بدی نیست، و بیماری نیست و همه عاشقند، و همه میفهمند، و همه با چشم عاشقی نگاه میکنند، و دیگه پوست رویی آدم ها رو نمی بینی... روح می بینی و روح و روح…احساس رو نمی تونی پنهان کنی و برای بیان احساس واژه نیاز نداری، و هیچ گره نا گشودنی ای نیست وهمه چیز شدنیه، همه چیــز. اسمش شاید بهشــت باشه، یه بهشت خیالی.ـ
ممممم...الان دلم میخواد وسط همون خیال باشم پس شب شما به خیـــــــر!ـ