پنجشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۶

حموم

دیروز که فسقلی از مهد کودک اومد، غرق در عرق وخاک بود.حتما باید حموم میبردمش، بنا براین رفتم داخل حموم و آب گرمو باز کردم. از گرما کلافه شده بودم و پشت سر هم فسقلی رو صدا میزدم که بیاد زیر دوش، اما اون گوشش بدهکار نبود.اونقدر داد و هوار کردم تا آقا اومد دم در حموم وایساد. با عصبانیت گفتم: «اگه همین الان نیای زیر دوش به تارا(مربی مهد) زنگ میزنم میگم به حرف مامانت گوش نمیدی...» و اونم همچنان به لجبازی ادامه داد و نیومد. دیگه جوش آوردم و با غیض فریاد زدم: «بــذار..باشه.. نیا اما من یه آشی برات بپزم که خودت کیف کنی!» اونم با نگاه لجوجانه مکثی کرد و بعد با ناراحتی جواب داد:« نمیخوام...من صد دفه بهت گفتم که من آش دوست ندارم..عجب گیری افتادما!»ا

یکشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۶

صدا

فسقلی سرما خورده بود و سرفه های بدی میکرد. نشسته بودم توی هال و صدای سرفه های اون ازاطاقش میومد. از اون سرفه های خشک و بد صدا که از عمق سینه بیرون میاد. بلند شدم یه لیوان آب برداشتم و رفتم به طرف اطاقش،هنوز نرسیده بودم که صدای ناهنجار سرفه ای رو شنیدم. رفتم تو، رو به فسقلی کردم و با دلسوزی گفتم: ای بگردم... این صدا دیگه از کجات دراومد؟
فسقلی درحالی که به اسباب بازیش ورمی رفت با خونسـردی جواب داد: خب معلومــه دیگه...از باسنـم !ا
این نوشته یه کم بی ادبیه،ببخشید!ا

جمعه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۶

زبان خارجی

یادتونه که گفتم فسقلی موقعی که آمریکا بودیم غیر از انگلیسی یه کمی اسپانیایی هم یاد گرفته بود. یه روز عمه فسقلی و من و خود فسقلی توی ماشین نشسته بودیم و حرف میزدیم.ـ
من: آره فسقلی جون،ایران شهرهای بزرگی داره..مثل تهران،مشهد،شیراز،اصفهان... ـ
و خطاب به عمه فسقلی ادامه دادم: من از لهجه اصفهانی خیلی خوشم میاد!ا
عمه فسقلی: منم همینطور
فسقلی:من میدونم سـلام به اصفهانی چی میشه....میـشه...میشه هُـلّا (به ضم ه و تشدید روی ل خوانده شود)!ا
من که گیج شده بودم: هـــــــان...آهان..منظورت اسپانیاییه نه اصفهانی !!!!!!ا
.
ـ پ.ن: چند روز بعد از فسقلی پرسیدم:« سلام به اسپانیایی چی میشه؟» فسقلی گفت:«نمیدونم ». کمی مکث کردم وپرسیدم: «سلام به اصفهانی چی میشه؟» فسقلی فورا جواب داد:«هَُـلا....!» .....ای بابا!ا

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۶

از هر در

ـ بابا حالم خوبه..فقط یه کم..نه.. خیلی گرفتارم..به جای نگران بودن برام دعا کنید..خیلی به کمک خدا نیاز دارم
.
ـ عشق خدا یکسانه، برای گناهکارو بی گناه. که غیر از این عشق ورزی نیست، معامله است. عاشقی قید و شرط نداره. هر کسی به سبک خودش عاشق می شه و سهم خودش رو از عاشقی به دیگران می ده. و همه ی آدم ها به عشق ما نیاز دارند. هر چی بدتر باشند بیشتر نیاز دارند. آدم خوب که به چیزی نیاز نداره. می تونی بی نگرانی رهاش کنی و بری. با آدم تکامل نیافته اما باید عشق ورزید و محبت کرد، تا انتهای دنیا.. تا زمانی که اشباع بشه و شاد بشه و تکامل پیدا کنه
.
ـ هر وقت كسي رو مي بينم كه اذيت مي شه، دلم مي خواد بگم بسه، اذيت شدن نداره. ما آدميم.. پر از خوبي وبدي و اشتباه. بخشش و عاشقي وقتي باشه، خود آدم راحت تره. خيلي راحت تر
.
ـ دوتا دندون خرگوشیهای فسقلی چند ماه پیش افتاده و هنوزم از دندونای جایگزینش خبری نیست.دیروز داشتم دهنشو چک میکردم که ببینم اون دندونا نیش زده یا نه ،که دیدم ای بابا، داره چهارتا دندون جدید دایمی اون عقب دهنش درمیاره.بهش گفتم که چی شده و اونم بعد از اینکه یه کم فکر کرد پرسید: «حالا مجبوریم بریم دندون بخریم؟» من گفتم:«چرا باید بریم؟» اون جواب داد: «آخه مگه نمیگی دندونام از عقب در اومده..حالا جلوییا رو چی کار کنیم؟»!!ا..