اون روزی که اومدم اینجا تا غرغر کنم و خیلی بهم چسبید تصمیم گرفتم گاهی هم غرغر ها و حرفامو اینجا بزنم تا حرف نزده از دنیا نرم! اگه کسی حوصله اشو نداره وقتی تایتل "خودم" رو دید، خب نخونه!ا
ـ1ـ از دیدن و شنیدن اخبار لبنان عصبی میشم.میدونید هیچکدوم از ما حتی دلسوزترینمون حال اونا رو نمیفهمیم.یادتونه توی تهران شایعه شده بود زلزله میاد و چقدر مردم هراسون بودن؟ اصلا یادتونه زمان موشک بارون تهرانو؟ حالا اونو صد برابر وحشتناکترش بکنید!!ا
ـ2ـ همکاریکی از دوستام برام خیلی موجود جالبی بود.یه دختر لاغر مردنی با موهای زرد زرد که همیشه گیج و ویج بود و همش در حال سیگار کشیدن.هر وقت اونو میدیدم فکر میکردم یا معتاده یا یه مشکل بزرگی تو زندگیش داره. امروز دوستم داستان زندگی اونو برام تعریف کرد.شوکه شدم.این دختر روسه که چند سال پیش با یه آمریکایی ازدواج کرده.از اون مردای خشن و لات که همش زنشونو کتک میزدن.این دختر هم چون یه بچه از اون مرد داشته تحمل میکرده.تا اینکه یه روز که دیگه داشته به قصد کشت زنه رو میزده همسایه ها به دادش میرسن و پلیس صدا میکنن.الانم از هم جدا شدن .بچه رو به زنه دادن و مرده حق دیدن بچه رو هم نداره...حالا تصورش بکنید اگه ایران بود چی میشد؟بچه که مال مرده بود.اگه مرده نمیخواست طلاق بده سالها طول میکشید که آیا زنه به حقش برسه یا نه و هزار و یک کثافت دیگه!!ا
ـ3ـ رفتم موهامو کوتاه کوتاه کردم!خیلی خیلی بهم میاد.اعتماد به نفسو حال میکنید؟! حالا چرا رفتم این کارو کردم؟ برای اینکه از این الهام خسته شده بودم.دلزده شده بودم.چه ظاهری چه درونی.میخوام دوباره از جام بلند بشم و خودم بشم..خود خودم..برام مهم نیست دیگه بقیه چی فکر کنن!ا
ـ4ـ چند نفر این چند روز وقتی خواستن سنم رو حدس بزنن گفتن حداکثر 25 سال!! دیگه از خدا چی میخوام!ا
ـ5ـ فسقلی اول که منو با موهای کوتاه کرده دید هیچی نفهمید.بعد از نیم ساعت با تعجب گفت:مامان چرا کله ات اینطوری شده؟؟
ـ6ـ داشتم با یه دختر ایرانی که تازه باهاش دوست شدم حرف میزدم،بهش گفتم دلم برای خیابونای کثیف تهران تنگ شده.اون جواب داد :من حتی دلم برای بقال محلمونم تنگ شده! خلاصه همینجوری که حرف میزدیم معلوم شد که سالها همسایه بودیم و نمیدونستیم و بقال محلمون هم یکی بوده!....خب پس چرا دل من برای علی آقا بقال تنگ نشده؟؟!ا
ـ7ـ کارمو چند هفته است شروع کردم ولی فعلا تو خونه است چون اجازه کارم دو ماه دیگه میاد. اولا یه کمی سخت بود و نمیتونستم زمانمو تنظیم کنم که به همه چی برسم اما حالا همه چی خوبه.کارمم دوست دارم و البته رییسم رو هم همینطور!! آخه رییسم آقای همسره! به غیر از اون که کسی منو استخدام نمیکنه که!!تازه شاید اونم تو رو دروایسی این کارو کرده!ا
ـ8ـ اولین نشونه های فکر کردن فسقلی به زبون انگلیسی هویدا شده.امروز ازش میپرسم کی فلان کارو کردی؟ میگه : همون موقع که بابا منو از مدرسه بلند کرد!ا
ـ9ـ آقای همسر مهربونم، دلم برات تنگ شده!ا