درد و دل
جمعه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۴
بوق سگ
دیشب فسقلی تا دیر وقت بیدار بود. کلافه شده بودم .گفتم: «ببینم تو خیال نداری بخوابی بچه؟ میدونی ساعت چنده؟ الان سگا هم رفتن و خوابیدن...» یه نگاهی بهم انداخت و گفت: «پس تو چرا بیداری؟!!!ا
۱ نظر:
ناشناس گفت...
Having a son is always having fun..take care
۱۰:۵۳
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
Having a son is always having fun..take care
ارسال یک نظر