جمعه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۵

رک و راست

یه روز تعطیل که قرار بود با خانواده بریم گردش برادرم از تهران زنگ زد تا با فسقلی حرف بزنه اونم نصف شب به وقت تهران.خلاصه بعد از چاق سلامتی از من خواست که گوشی رو بدم به فسقلی.اونم گوشی رو گرفت بعد از اینکه یه کم با عجله درباره حیات وحش(!) با داییش حرف زد با حالت شاکی نه گذاشت نه برداشت و گفت: خب بسه ...حالا تو برو پی کارت ما هم بریم به کارامون برسیم !!!ا

۵ نظر:

ناشناس گفت...

kash ma adam bozorga ham mese bacheha bi taarof budim!!agar bad az inke in karo kard davash kardi kar badi kardi faghat bayad yadesh bedi mohtaramane harfesho bezane.na mese maha!!

ناشناس گفت...

عاشق رو راستی بچه هام

مهسا

ناشناس گفت...

درود
الهام بانو از حضورت مثل هميشه سپاسگزارم.
تحت عنوان "زن پس از طلاق" به روز گرداني شد. لطفا مراجعه فرماييد.
بدرود

ناشناس گفت...

میگن حرف راستو از بچه بشنو و البته بی پرواییو!

ناشناس گفت...

EY Val!!
هر کی می تونه یه بار همین جوری روراست حرفشو بزنه
You know me!