فسقلی گفت:مامان من تا حالا موش راستکی ندیدم. جواب دادم:اون موقعها که من مدرسه میرفتم خیابونمون یه جوب پهن داشت(بلوار کشاورز) که پر از موش بود بعضی از اونا به اندازه یه گربه بودن!! فسقلی که با دهن باز و چشمهای گشاد شده داشت گوش میکرد آب دهنشو قورت داد و پرسید: اونوقتا که مدرسه میرفتی دایناسورم بود مگه نه؟!!!ا
یعنی میگید فسقلی هم فهمیده من چند سالمه؟!ا
۱ نظر:
He will be an expert in Dino logy ! one day !
ارسال یک نظر