من: فسقلی جان..امروز تو مدرسه غذا بهتون چی دادن؟ـ
فسقلی: پیچ پیچی!ـ
.
چند ساعت بعد...ـ
من: امروز با بابا جمشید رفتی سیرک چیا دیدی؟
فسقلی: پیچ پیچی!ـ
.
چند روز بعد..ـ
من: معلمت امروز چی یادت داد؟
فسقلی: پیچ پیچی!ـ
.
چند ماه بعد...ـ
آی ملت! تا به این جای قضیه نرسیده به من بگید با این بچه که از الان راه به راه منو می پیچونه چه کنم؟
۱۰ نظر:
:) kheili jalebe az alan pesare pesare!
شما يه مشاور براي گل پسرت برو
یه راهی هست، من با پسرم اینو امتحان کردم جواب داد.اونم از جواب به نوع دیگه ای طفره میرفت.من هم روش خودشو پیش گرفتم اونم وقتی بدی قضیه رو فهمید درست شد به همین سادگی! حالا چرا این فسقل پیچ پیچی و انتخاب کرده! جالبه
ازش نپرس ، خودتو کنجکاو نشون نده ، بزار موضوع بحث اون انتخاب کنه ، مثلا مرد عنکبوتی... بعد بحث و ببر طرف مسئله اصلی
سلام...خوبین...خدا راشکر... همیشه خوب باشین...وبلاگ بابایی من لونه گنجشکهاست...مهمان غریبستان بابایی من می شوید...منتظرم...روزهاتون سرشار ا زروح انار...بابايي منم كودك شده...
www.botgar.persianblog.ir
بعضی وقتا که ازت یه چیزی می پرسه و جوابش براش مهمه بگو پیچ پیچی ... شاید دیگه تکرار نکنه ...
سلام
اول بگم که خيلي خوشحال شدم سرزده بوديد
بعدش اينکه شما خودتون صاحب اختياريد هرچي صلاح مي دونيد همون کار رو بکنيد
ارادتمند
چپ دست
سلام
خيلي با دل مينويسي خيلي لذت بردم .كلماتتو در مورد فسقلي عزيزت با قلبم حس ميكنم . بازم در مورد اون و احساسهاي دروني خودت بنويس ميام سر ميزنم اروم ميشم .
ارسال یک نظر