فکر کنم قبلا بهتون گفته بودم که فسقلی از همه هم سن و سالاش خیلی خیلی بلندتره(بزنم به تخته!). چند روز پیش رفته بودم مهد کودک دنبالش ومنتظر بودم کفششو بپوشه که دوستش الکساندر، اومد پیشمون و بی مقدمه شروع کرد از کلاس فوتبالی که اسم نوشته ،گفتن . که اونجا یه عالمه بچه هست و چقدر خوش میگذره. فسقلی هم بهش گفت :«منم دارم میام همون کلاس!»(والا من خبر نداشتم ..خالی بندیه دیگه!) الکساندر هم جواب داد: «آهان تو میری کلاس پسرهای بزرگ؟»فسقلی همونجور که به من نگاه میکرد، بهش گفت:«نه..نه ... من هم سن توام، ببین...ما هم قدایم!» و دستشو از روی سر خودش به سمت سر اون برد تا قدشونو با هم مقایسه کنه. تقریبا زاویه این خط با خط افق چیزی نزدیک به نود درجه بود...دیگه خودتون حسابشو بکنید! اما فسقلی با نهایت اعتماد به نفس به الکساندر گفت:« دیدی گفتم؟!!»ا
۱۱ نظر:
اعتماد به نفس اين پسر خيلي شبيه بچه هاي علم و صنعت هستش نه؟
man ke migam in ye ghalam o be babash rafte!!!! na? ;))))
TOOOOOOOOOO cute.
جناب حاج واشنگتن، البته که اینطوره..نمونه اش همین محمود خودمون!ا
آره ایده جونم،به نظرم همینطوره..اصلا کم نمیاره
ممنون امیر جان
يعنی انقدر به انگلیسی مسلط شده دمش گرم خداییش!
سلام اي جونم فسقلي با اين همه مهربونيش
حالا اجازه بدید من هم یک خاطره که با موضوع شما هم چندان بی ارتباط نیست از دخترم تعریف کنم
دختری دارم 4 ساله یک روز می خواست از مادرش قولی بگیره و اصرار داشت که مادرش قول بدهد مادرش هم گفت باشه قول مردونه.دخترم گفت قول مردونه نه! باید قول زنونه بدی آخه باباهیچ وقت به قولش عمل نمی کنه! فکر کنم که همچین سابقم را خراب کردم
سوژه یه وبلاگ بایدم اینقدزر اعتماد به نفس داشته باشه
خشایار جان ،حتی بیشتر از این!از خواب که میپره با من انگلیسی حرف میزنه ..این میدونی یعنی چی؟یعنی بعد از 10 ماه داره انگلیسی فکر میکنه!عجیبه!ا
ممنونم ساغر گلم
ای خاموش بد سابقه!از قول من دخترتو ببوس و ازش بپرس اجازه میده با یه پسر خوش تیپ و تخس بیایم خواستگاریش؟
ممنونم مریم گلی که سر زدی
خوشحال می شدم الهام خانم که باهم فامیل می شدیم ولی می دونید چیه؟دخترم می خواد به تحصیلاتش ادامه بده
بابا تو رو خدا یه عکس از فسقلی تو این بلاگ بذار تا چشم مون به جمالش روشن بشه
ارسال یک نظر