آقای همسر رفته بود توی بالکن تا دیش ماهواره رو تنظیم کنه به منم گفته بود روی مبل بشینم و تلویزیونو نگاه کنم و بگم تصویر کی میاد و کی بهترین حالتشه. من هم نشستم. مرتب فریاد میزدم و وضعیت تصویرو به اون گزارش میدادم: آهان... اومد... نه... رفت... خوبه...رفت.. خلاصه موضوع همینجوری ادامه داشت تا اینکه فسقلی اومد و کنارم نشست و شروع کرد با صدای بلند تراز من داد زدن و تکرارکردن: اومــــــــد...نیومــــــــد
یه مدت که گذشت؛ در حالی که سرشو میخاروند از من پرسید: مامان.. راستی کی رفته و برگشته ما داریم هی به بابا میگیم؟؟!!ا