درد و دل
یکشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۹۱
من خسته است
باید خودم را ببرم خانه
باید ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد
دلداریاش بدهم، که فکر نکند
بگویم که میگذرد، که غصه نخورد
باید خودم را ببرم بخوابد
«من» خسته است
شعر از علیرضا روشن
۱ نظر:
ناشناس گفت...
بانوی ما هیچ وقت از پا نمینشینه. برو کمی استراحت کن و بعد باز پر انرژی تر برگرد
۲۱:۲۷
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
بانوی ما هیچ وقت از پا نمینشینه. برو کمی استراحت کن و بعد باز پر انرژی تر برگرد
ارسال یک نظر