یه سکوت سنگین تمام وجودمو فرا گرفت.........نه؛ نه! بذار ببینم! من مال اونجا هم نیستم! هی...یادته وقتی میرفتی بیرون چقدر بین آدمای مملکت خودت غریب بودی؟ یادته رفتار اونا با همدیگه و با تو چقدر عجیب بود برات؟ اصلا چرا راه دور بریم؛ یادته وقتی یه مهمونی میرفتی و زنها توی آشپزخونه جمع میشدن حرف بزنن؛ تو چقدر توی اون شلوغی احساس تنهایی میکردی؟ و آدما رو فقط دهنای گشادی میدیدی که تند تند باز و بسته میشدن؟
نه..نه...تو مال هیچ کجا نیستی..هیچ کجا! راحت باش!ااز رستوران اومدم بیرون. رفتم و توی پارک کناریش؛ روی یه نیمکت نشستم. خالی از هرفکری...رهای رها...مال هیچ کجا...اوف...چه هوایی...چه برگای پاییزی قشنگی
تمام اون دقایق توی " حال استمراری " زندگی کردم...از همون حال؛ همونجا و همون لحظه لذت بردم خیلی..جاتون خالی
۵ نظر:
تو هیچ وقت مال هیچ کجا نبودی بانو
کاش همه میتونستیم زمان حال زندگی کنیم مثل بچه گی امون
شما حال استمراری زندگی میکنی و من ماضی بعید. البته ماضی خیلی بعید! ولی به نظر میاد جفتشون یکی باشن!
سلام. من همکار شما بودم. همون جایی که حال شما و من و خیلیای دیگه رو به هم میزنه! من برای اولین باره که میام توی وبلاگتون. کتاب گویای قصه شما رو خوندم... میدونید چی تکونم داد؟ اینکه پشت لبخندهای آدما و چهره آرومشون چه حکایت ها، غم ها و شادی هایی است که دیگران هیچی از اونا رو درک نمی کنن. و یک چیز راجع به شما برام روشنتر شد؛ اینکه شما متفاوتید... البته اینو می دونستم. از شخصیت زور ستیزی و رک گویی و صداقتتون اینو فهمیده بودم ولی الان برام عمق پیدا کرد. متاسفم برای مملکتم.. متاسفم برای مردمم متاسفم برای فرهنگم برای همه چیز متاسفم.. متاسفم که منم مثل شما دارم و وطن پدری ام رو که به اشغال بی فرهنگ ترین ادمای روی زمین دراومده ترک می کنم.. متاسفم. براتون آرزوی موفقیت می کنم. هر چند می دونم که الان بجز دوری خانواده ملالی نیست...
You are not alone in your feelings but as time pass by you feel you have more common things with your new country than your old one and in fact none of us have ever belonged to Iran because whatever we were looking for we could not find it there and that's why we are here
Stay happy
Farid
ارسال یک نظر