دوشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۶

هذیان 1

ـ امشب سراپا عشق بودم و نفرت. امشب چقدر عجیب بودم. امشب چقدر دوستت داشتم...فقط خدا میداند
پر کن پیاله را
کاین جام آتشین
دیری ست..دیری ست...دیری ست
ره به حال خرابم نمی برد
.
ـ فسقلی هنوز بعد از گذشت یک سال گاهی انگلیسی فکر میکنه .پریروز قرار بود دوستم پریسا رو یه جایی سوار کنیم و با هم بریم خرید اما وسط راه با یه تماس تلفنی این قرارعوض شد و وقتی رسیدیم دم مرکز خرید، فسقلی که متوجه این تغییر قرار نشده بود با اعتراض پرسید:«مامان پس چرا نرفتیم پریسا رو بلند کنیم؟»!ا
.
ـ اگر وارد کوچه ی ورود ممنوع و بن بست شدید، بدونید که بعد از رسیدن به انتهای کوچه باید برگردین سر همون جای اولتون و تازه جریمه هم خواهید شد.بنابراین در موقعیت های مختلف زندگی حواستون باشه، اگه خواستین وارد کوچه ای بشین، حتما یه کوچه ای رو انتخاب کنین که ورود ممنوع نباشه و راه هم به جایی ببره!!ا
.
ـ خوبه، وقتی یه نفری هست که بدونی همیشه دوستت داره. یه دوستی ثابت و عالی و خالص. هر جوری که باشی .نه به خاطر این که فرزندش هستی، نه به خاطر این که همسرش هستی، نه به خاطر این که مادرش یا پدرش هستی ، فقط و فقط به خاطر این که "تو" هستی، دوستت داره
.
ـ دست برداشتن از کسی یا چیزی که برات عادت شده گاهی خیلی سخته اما..وقتی به این نتیجه رسیدی که باید این کارو بکنی، معطلش نکن،مطمئن باش پشیمون نمیشی..از ما گفتن بود!!ا
.
ـ اگه طنز در دنیا وجود نداشت و اگه من این روحیه ی طنز رو نداشتم تا حالا به نظرم هزار باره خل و چل شده بودم. زندگی رو باید قشنگ ساخت. هر یه لحظه ای رو که بتونی برای یک نفر، با وجودت قشنگ تر کنی، ارزشش رو داره
.
ـ خیال می بافم. توی خیال می شه همه چی رو اون جور که می خوای ببینی و هر چی رو می خوای هزار بار دوره کنی.هر بوسه می شه هزار بار تکرار بشه. هر نگاه می شه هزار بار دیده بشه. هر سفر می شه صد هزارسال بی پایان طول بکشه.آدم خوبه با عاشقی زنده کنه. اه ...چرا من هیچ وقت مست لایعقل نمی شم.شراب کارگر نیست. نگاهه که مستم می کنه. مثل قبل نگاه کن که مستم کنی و همه ی ناگفته ها رو بشنوی! یالا دیگه!ا
.
ـ دیگه خوابم میاد وگرنه بازم حرف داشتم بزنم!خداییش شانس آوردین!ا

۸ نظر:

ناشناس گفت...

man hamishe az budan ba to roohiye migereftam,vaghen in roohiye tanzi ke gofti dashti,hadeaghal oon moghe ke man yadame,hamishe vaghti miomadi hame shad mishodan o khoshhal.ama hala hes mikonam az ye chizayi shaki hasti na?ama midunam to hamun elhame sabeghi

ناشناس گفت...

نوشته هاتو هر چند گاهی ربطی به هم نداره دوست دارم، آدرس وبلاگمو بهت میل زدم اگه دوست داشتی به آدرسات اد کن

ناشناس گفت...

man rah be khalvate eshgh hargez naborde boodam....
peyda nemishodi to,shaayad ke morde boodam!!!!!

ناشناس گفت...

ay ay,khatarnak shodi khale elham!!!!!!!
baba adam ke vaghte masti chiz neminevise...taazasham,age nevesht ke nemiyaad bezare inja hame bekhoonan :D
taazetaresham,khodayeesh shans avordima,bad....
badesham,delemoon vasat shode (.)!
in fileto chera inghadr kam kam yaade hendestoon mikone?(ajab rooyee daram man!)
age nayay man khodam pa misham miyam bebinam jaryan chiye,donya daste kiye...

baba sharab,
baba masti....
baba negah !!!!!!!!! ;))))

Aslan گفت...

سلام
بازم همینکه قصد کردین دور بزنین و از کوچه بن بست بیرون بیایین خیلی عالیه. حداقل از اینکه وایستین و بکوبین به دیوار ته کوچه و توقع داشته باشین که براتون بازش کنن خیلی خیلی بهتره.
خیلی ها تو این دنیا شما رو دوست دارن اگه اونا رو نمیبینین شاید دو دلیل داشته باشه اول اینکه اونا بلد نیستن خودشونو به شما نشون بدن و دوم اینکه شما بلد نیستین دنبالشون بگردین
دفعه دیگه هم لطفا خاله پریسا رو بلند کنین ، ثواب داره :) ا

ناشناس گفت...

در زمستان تو کوچه ها قدم می زدم.دل خسته از زندگی، پژمرده از بی کسی، دنیا بی مهر و بی رنگ به امید هیچ فردایی قدم می زدم.
که نوری قلبم را روشن کرد و گرمی محبتت مرا امیدوار کرد. زمستان برایم بهارشد، زندگی برایم معنی و رنگ گرفت. شکفتم وقتی تو را دیدم. با حضورت دنیا برایم عوض شد. عاشق شدم و عشق را در وجودت معنی کردم، که راستی تو معنای تمام عشق هستی.
گفتم که دوستت دارم و با من بمان که بی تو سرگردانم.
ناگه از جدایی ترسیدم. به تو گفتم که می شود یک روز از اینجا بروی؟
نگاهم کردی و گفتی من حال هم رهگذرم

ناشناس گفت...

hameye nagofte ha ro midoonam...vali mastet mikonam ba harfam...ke in masti na mipare,na kharabet mikone!!!!

ناشناس گفت...

سلام الی جونم.منو یادت میاد؟من که همیشه میخونمت.
فسقلی رو ببووووووووووس زییاااااااد.