فسقلی: مامان بیا با هم جنگ بازی کنیم
من: باشه
فسقلی: مم..من سرباز قوی ایرانیم .. تو هم آدم بده ای.. بیا این تفنگ تو..اینم تفنگ من
من: کیو کیو
فسقلی در حالی که به خودش میپیچه: کیو..کیو..باید بمیری ..کیو
منم در حالی که قلبمو گرفته بودم ،روی زمین افتادم. چند ثانیه بعد فسقلی سرشو آورد نزدیک سرم و گفت: مامان..میتونی یه دقه نمیری..سرباز ایرانیه باید بره ،پی پی داره!ا