نوشته زیر مال من نیست بلکه استتوس یکی از کاربران اینترنته که اونم شاید کپی باشه. غرض اینه که بگم دقیقا هدف من از زندگی الانم رسیدن به صلح با خودم و بسط این صلح به خانواده امه. اصلا برام هیچ پیشرفت شغلی و هیچ چیز دیگه ازین بالاتر نیست:
اون که چند
سالی است ازدواج کرده و پسردار هم شده و ظاهرن - اینجوری که از اینجا
معلوم است - بیشتر وقتش را توی خانه میگذراند. غذاهای مختلف درست میکند و
میزهای هیجانانگیز میچیند، باغچه کوچک آپارتمانیاش را بیل میزند و
گلدانهایش را تیمار میکند، بافتنی میبافد و زیرلیوانی و چیزهای
رنگیرنگی دیگر درست میکند و از این دست. از کارهایش هم عکس میاندازد و
به اشتراک میگذارد و عکسهاش هم توی این دو سه ساله هی بهتر و بهتر شده
طبعن. نه استتوسهای آنچنانی مینویسد (رونوشت به خودم!) و نه اخبار روز
را (رونوشت به خیلیها!) شر میکند. به یک جور صلح درونی رسیده انگار با
خودش و با دنیا. و تعارف را گذاشته کنار. با خودش و با دنیا. یعنی انگار
نگران «تصویر» خودش در نزد من و دیگران نیست که نکند مثلن با خودمان بگوییم
«ایوای فلانی رو دیدی؟ مثل این زنای خونهدار که میشینن صب تا شب بافتنی
میبافن... نچنچنچ! دختر درسخونده با اون همه استعداد، چه حیف شده
واقعن!» اگر چیزی هم باشد که نگرانش باشد این صلح و آرامش است که لابد
هزینه داده و به دست آورده. دلواپس شادمانی خودش است و خانوادهاش.
نمیدانم کتاب هم میخواند یا نه. نمیدانم فیلم هم میبیند یا نه.
نمیدانم تئاتر هم میرود یا نه. کاش وقت و حوصله کند که بخواند و ببیند و
برود. اما بالاتر از همه اینها این است که انگار به هارمونی رسیده با
جهان. و همین خوب است. حتی - جرات میکنم که بگویم - «کافی» است.
۴ نظر:
موضوع وحشتناکی که امروزه در فروم های اجتماعی مثل وایبر و واتس آپ می بینم این است که بعضی از ماها صبح به صبح و شب به شب اعتقاداتمون را به اشتراک میذاریم. هی میگیم خدا تو را حفظ میکنه! صبحتون را با نام و یاد خدا شروع کنید! و ...
دکترهلاکویی، با یک دکترای جامعه شناسی و سه فوق لیسانس در زمینه های: اقتصاد، روانشناسی و مشاوره ازدواج، با بیش از 40 سال مشاوره به خانواده ها در رادیو و تلویزیون این جمله را میگه: اعتقادات یک موضوع کاملا شخصی است، هر کسی اعتقادش فقط و فقط به خودش مربوط است، درست مثل توالت رفتن می ماند یا مثل اتفاقات زناشویی! هیچ کس اتفاقات درون توالت را برای دیگران شرح نمی دهد، یا هیچ کس شرح ماجرای دیشب خود درون تختخواب با همسرش را برای کسی بازگو نمی کند زیرا اینها موضوعات کاملا شخصی هستند.
اگر دقت کرده باشید در صفحه هایی که گروه درست میکنند و تعداد زیادی آدم عضو هستند تعداد زیادی آدم ساکت دارید که هیچ حرف یا اظهار نظری ازشون شنیده نمیشه. یعنی با این عقایدی که شما مرتب صبح به صبح اونا را چهچهه می زنی داری اون شخص را از زندگی اجتماعی و دوستی های خودش محروم می کنی.
من در دانشگاه شیراز لیسانس گرفتم، در دانشگاه اصفهان فوق لیسانس و در دانشگاه تهران دکترا. از هر کدوم از این مقاطع تحصیلی حداقل 20 نفر استاد و دانشجو دوست پیدا کردم. به جرات بگم که بیش از 60 درصد اونا ضد مذهب هستند.یعنی اعتقاد به وجود خدا ندارند. حتی دوستان فرهیخته ای دارم که بیش از 90 درصد مشکلات ایران را ناشی از تفکرات مذهبی مردم ایران میدانند. وقتی شما صبح اول وقت میایی و هی صحبت خدا اینو گفته! خدا اونو گفته! می کنی داری اون شخص را از اجتماع، به طرز بی رحمانه ای حذف میکنی یعنی کاری که تو طول هزاران سال تاریخ می کرده اند و نتیجه اش را هم که داریم می بینیم.
بسیاری از انسانها در ده سال گذشته هفت یا هشت مرتبه اعتقاداتشان عوض شده است. بعضی ها که در یک ماه یا یک هفته مرتب عوض می شود. در حالی که روز شنبه شیعه دو آتشه ای است، روز دوشنبه به شیعه و امامان فحش نثار می کند، روز سه شنبه از مسیحیان تعریف میکند و اگر کسی ضد آن بگوید تمام آرامش خود را از دست می دهد و روز چهارشنبه به زمین و زمان و آفریننده آن و خدا و پیامبران، فحش ناموسی می دهد و روز جمعه دوباره شیعه دوآتشه ای است. حالا شما درون وایبر می آیی صبح اول صبح هی می گویی خدا حافظ شما باشد، مسیح از تو مراقبت کند! انشاله فلان شود، در پناه امام حسین باشی و ... یعنی داری دشمنی همان دوست یا اقوام خودت را با آن چیز مقدسی که به آن اعتقاد داری برانگیخته میکنی تا فحش های بیشتری نثارش کند.
یاد بگیریم که اگر هر وقت از اتفاقات داخل توالت، از رنگ و بو و اندازه آن اتفاق، برای دیگران اظهارنظر کردیم، مجازیم از اعتقاداتمان هم بگوییم.
یاد بگیریم که اعتقادات کاملا و کاملا شخصی است. خواهشم از تمامی دوستانم اینست که از ذکر هر نوع اعتقادات مذهبی در فروم های اجتماعی کاملا اجتناب کنند.
به شدت هرچه تمام تر موافقم
کاملا درسته. از ابن منظر به موضوع نگاه نکرده بودم.
خیلی موافقم ولی کاش این نظریات تاثیری داشت
ارسال یک نظر