اکثر ما ایرانی ها تنبلیم. اصلا چرا جای دوری برم, مثلا همین خود من!ا
صبحها با فسقلی میرم مدرسه. راه مدرسه اش کوتاهه اما یه سر بالایی خفن داره که نفس آدمو میگیره. روز اول که باهاش میرفتم مدرسه, همینطور توی راه داشتم با خودم فکر میکردم: «وای ی ی...خسته شدم...چقدر کارو باید خودم تنهایی بکنم...چرا مثل همه راحت نیستم...هر روز این همه راه و...» چند دقیقه نگذشت که دیدم یه زن کانادایی با یه بچه مدرسه ای و یه بچه دو سه ساله و یه کالسکه سنگین داره از سربالایی میاد بالا. عرق از سر و روش میبارید و خوشحال و خندان با بچه ها حرف میزد! جا خوردم. با دقت نگاشون میکردم: «مگه این زنه آدم نیست؟ یعنی اون کالسکه سنگین و اون دو تا بچه شیطون هیچ اونو خسته نمیکنه؟ البته که میکنه! البته که اونم آدمه و خسته میشه!»....... از اون به بعد هر وقت میخوام فکر کنم که خیلی دارم سختی میکشم و خیلی بار زندگیم سنگینه به اونایی که اینجا بزرگ شدن نگاه میکنم. بهترین درسو از اونا میگیرم.ا
نمیدونم چرا ما فکر میکنیم یه ذره که کارای سخت کردیم باید همه بیان و دست و پامونو بمالن! نه بابا جان! تنبلیم! همه مردم دنیا هم دارن زحمت میکشن! همه! ولی بدون منت گذاشتن سر خودشون
۴ نظر:
کلا ما ایرانیها هیچ چیزمون با هم تناسب نداره. در عین حال که خیلی سختی کشیده هستیم، تنبل هم هستیم.
خود شما مطمئناً تو زندگیت از اون زن کانادایی بیشتر سختی کشیدی و باید پتانسیلت برای سختی کشیدن بیشتر باشه. ولی حداقل حالا که اومدی کانادا دیگه نمیخوای بازم سختی بکشی و من در این مورد بهت حق میدم!
are tanbalim ama na hamamoon
من باهات موافق نیستم
لایک
کلا اینو قبول دارم
من خودم یکی همینطوریم
ارسال یک نظر