سه‌شنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۹

اعلام وضعیت

گفته اند که از من بی خبرند:
ارتفاع: فعلا مساوی با ارتفاع شهر تهران از سطح آبهای آزاد
سرعت: خیلی پایین چون کمرم به شدت درد میکنه
اخلاق: کمی تا قسمتی دمدمی مزاج گاهی مثل ابر بهار گریان و گاهی بی خیال و خندان..خودمم حالمو نمیدونم
زندگی: اصلا بر وفق مراد نیست ولی بهتر میشود انشاالله
محیط کار: حال به هم زن,تهوع آور
فسقلی: خندان,خوشحال و جست و خیز کنان
الهام: مریض و تب دار,گوشه خونه,سرما خورده در حال نوشتن این نوشته

۶ نظر:

سبو گفت...

بشین زار زار گریه کن
بجای من نیز
بعد برو به یک خیابان نآشنا قدم بزن البته تنها.یادت باشد این پائیز دیگر تکرار نخواهد شد
اگر تونستی برو شهری دور که اصلا نرفته ای البته تنها
باید یاد بگیرم کم کم
که هیچ چیز ارزش هیچ چیز دیگر را ندارد.
کمی از بارهای خود ار زمین بگذاریم
خود را سبک کنیم
و بپذیریم
که توان محدودی داریم همین

سبو گفت...

بشین زار زار گریه کن
بجای من نیز
بعد برو به یک خیابان نآشنا قدم بزن البته تنها.یادت باشد این پائیز دیگر تکرار نخواهد شد
اگر تونستی برو شهری دور که اصلا نرفته ای البته تنها
باید یاد بگیرم کم کم
که هیچ چیز ارزش هیچ چیز دیگر را ندارد.
کمی از بارهای خود ار زمین بگذاریم
خود را سبک کنیم
و بپذیریم
که توان محدودی داریم همین

سارا گفت...

من فكر ميكنم هر چه زودتر بايد تصميمتو براي رفتن عملي كني وضع كار همينه توي اين مملكت

طلایه دار گفت...

بهتر میشود انشاالله

ناشناس گفت...

بهتر میشود انشاالله

ميثم رسولي گفت...

سلام وبلاگ ارزشمندي داري اگه وقت كردي يه سر به ما بز ن و بگو با چه اسمي لينكت كنم