
دوشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۷
نگو

دوشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۷
اين روزها
از دل من نوشته: "درست گفته بود، رابطه واقعي ما خيلي وقت پيش تمام شد.اما رابطه حقيقي را نميدانم. نميدانم چون حسرتي از تمامشدنش ندارم.گاهي فكر ميكنم خواب ديدهام. يك رويابيني كامل .. آن چه گذشت، شروعش، ادامهاش و تمامشدنش يك روياي كامل بود براي اينكه به حقيقت برسم. تازه علت دردي كه كشيدم را ميفهمم.. درد يك وسيله بود براي رسيدن بهچيزهايي كه لايق دانستنش بودم. انگار بايد خواب ميديدم. نوعي ديگر از زندهبودن را .. عاشق بودن واقعي را. و تمام دردي كه پس از آن كشيدم بهخاطر بيدارشدن از رويا بود.. كسي دستم را گرفت و برد و گفت : زندگي، عشق، دوست داشتن و دوست داشته شدن يعني اين .. بدان و بهخاطر بسپار. "...همين!ـ
ـ
اشتراک در:
پستها (Atom)