حوصله ندارم. لپ تاپمو روشن میکنم. صفحه اول فیس بوکو میارم و بلافاصله اونو خاموش میکنم. جزوه هامو میارم اما حوصلهاش رو ندارم. سرم رو میذارم روی کوسن کاناپه و دراز میکشم. پتو رو میکشم روم...میکشمش روی سرم. سردمه..خیلی
جوراب پامه اما باز سرده. پا میشم. ته کشو دنبال یه لباس گرم میگردم. موهام میریزه توی صورتم. موهام رو میدم عقب. اشکم سرازیر میشه. اشکهام رو با پشت دست پاک میکنم. نمیدونم دقیقا چرا گریه میکنم. سردمه؟ کارام عقب مونده؟ دلم تنگه؟ ناراحتم؟ هوم سیک شدم؟ یه چیزی پیدا میکنم و میپوشم. با اشک و سرما و پتو کلنجار میرم. به هیچی فکر نمیکنم. محدوده فکریم همین خونه اس و سرما
پتو رو از روی سرم کنار میزنم. سردمه هنوز. حال گریه کردن ندارم دیگه. ولش کن. دلیلی نیست. همه چیو جمع و جور میکنم.. پتو..کتاب..لپ تاپ
قهوه درست میکنم. دستام رو حلقه میکنم دور ماگ. گرماش خوبه اما لبخند زدنم نمیاد. توی ذهنم به گرمای فنجون لبخند میزنم. ذهنم خالیه. زمان متوقفه.
آی ی ...یکی بیاد منو نجات بده
جوراب پامه اما باز سرده. پا میشم. ته کشو دنبال یه لباس گرم میگردم. موهام میریزه توی صورتم. موهام رو میدم عقب. اشکم سرازیر میشه. اشکهام رو با پشت دست پاک میکنم. نمیدونم دقیقا چرا گریه میکنم. سردمه؟ کارام عقب مونده؟ دلم تنگه؟ ناراحتم؟ هوم سیک شدم؟ یه چیزی پیدا میکنم و میپوشم. با اشک و سرما و پتو کلنجار میرم. به هیچی فکر نمیکنم. محدوده فکریم همین خونه اس و سرما
پتو رو از روی سرم کنار میزنم. سردمه هنوز. حال گریه کردن ندارم دیگه. ولش کن. دلیلی نیست. همه چیو جمع و جور میکنم.. پتو..کتاب..لپ تاپ
قهوه درست میکنم. دستام رو حلقه میکنم دور ماگ. گرماش خوبه اما لبخند زدنم نمیاد. توی ذهنم به گرمای فنجون لبخند میزنم. ذهنم خالیه. زمان متوقفه.
آی ی ...یکی بیاد منو نجات بده