جمعه، تیر ۰۴، ۱۳۸۹

همه خفه!؟

یعنی میشود یک شب خوابید و
صبح از رادیو شنید
باد آزاد است از هرکجا که دلش خواست
اگر خواست از جامه خواب زن و عطر آینه بگذرد!؟
چکارمان دارند نمیگذارند با بوسه گفتگو کنیم!؟
چکارمان دارند نمیگذارند بپرسیم چکارمان دارند!؟
سید علی صالحی

پنجشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۹

مجرم

این طرح مبارزه با برنزه ها جدی شده ها! دوستی بهم هشدار داد و گفت دوستشو که بنده خدا مثل من از وقتی به دنیا اومده سبزه بوده رو گرفتن!!..... ای بابا! باید یه راهی پیدا کنم و توی این چله تابستون , بعد از سی و هفت سال سبزگی خودمو سفید کنم. کسی میتونه راهنماییم کنه؟

امضاء: یک مجرم مادرزاد پشیمان

پنجشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۹

ز....آید و زن زاید و مهمان عزیزی ز در آید

گاهی, وقتی میبینم دیگه از زور بدبختی نمیدونم چی کار باید بکنم , میزنه به سرم و مثل حالا بشکن میزنم و میرقصم!ا
سه چهار هفته دیگه بنا به ضرورت, باید یه سفر دو ماهه برم کانادا و برگردم. بدبختی بلیط پیدا کردن و هماهنگ کردن همه چی و مشکلات مالی یه طرف, دیشبم صاحب خونهء خونه ای که چهار ساله بی دردسر توش نشستم, زنگ زده و میگه تا شهریور باید خونه رو خالی کنم!.. هر چی براش توضیح دادم بی فایده بود. حالا فقط یکی دو هفته فرصت دارم اسباب کشی کنم. دیشب که بهم زنگ زد و اینو گفت , شوکه شدم و بعد از قطع تلفن , یه ساعت بی وقفه گریه کردم. اما بعد, اون اتفاق آشنا که همیشه در سختترین مراحل زندگیم میفته, بازم تکرار شد... یه بی خیالی عجیب که همیشه به کمکم میاد. و بعدم شروع کردم به مرورهمه چیزای خوبی که توی زندگیم دارم... فسقلی, پدرم, مادرم.... بعدم شدم مثل حالا, که نمیدونم چرا با همه این دردسرا انقدر خوشحالم و مثل فرفره دارم دور خونه میچرخم و کار میکنم! یحتمل اثر اون یه تخته کمتر از بقیه داشتنمه که مامانم همیشه بهم گوشزد میکنه!!!ا