یکشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۵

!

فسقلی توی مهد کودک در حال یادگیری الفباست. یه روز که ازاونجا برگشته بود خونه، اومد و کنارم نشست و با هیجان گفت :«مامـان،ما امروز حرف "س" آخر رو یاد گرفتیم، مثل خرس..مثل برس ...مثل مرغس..» من با کنجکاوی گفتم:«چی؟» دوباره تکرار کرد:« مــرغــس» زود دوزاریم افتاد و با خنده گفتم :«آهان منظورت خروسه؟» فوری جواب داد:«آره..همون خـروس منظورم بود دیگه!»!ا


راستی تولد یه سالگی وبلاگم مبارک!ا*

شنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۵

راه حل

چند وقت پیش ماهواره رو روبراه کردیم تا هم فسقلی انگلیسی یادش نره و هم سر خودمون گرم بشه. اگه یادتون باشه، گفته بودم روی کابلمون توی آمریکا یه کانالی بود به نام کارتون نتورک که فسقلی عاشقش بود.اما اینجا این کانال دی کدریه و با کارت رسیور باز میشه احتمالا. دیروز از آشپزخونه اومدم بیرون و متوجه شدم فسقلی داره با کنترل ماهواره کشتی میگیره، پرسیدم:«مشکلت چیه عزیزم؟» با ناراحتی گفت :«این تلویزیون کارتون نتورک نداره!» گفتم:«آخه مامان جون این رسیور یه کارتی میخواد تا این کانالو باز کنه..ایناها اینجا! این کانال پولیه برای همین کارت میخواد..» اینو گفتم و دوباره برگشتم تو آشپزخونه.یه یه ربعی گذشت و دیدم خبری و سر و صدایی از تو هال نمیاد(اینطور موقعها حتما داره بی سر و صدا یه خرابکایی میکنه) ، سرمو از آشپزخونه آوردم بیرون و دیدم داره با دقت یه پنجاه تومنی رو میکنه جای کارت رسیور،تا متوجه حضور من شد هول هولکی گفت: «مگه نگفتی اون کانالیا پول میخوان..دارم براشون پول میفرستم دیگه!!» بعدم پشتشو کرد به من و به کارش ادامه داد!ا

یکشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۵

روزه

قبلا از به کار بردن کلمات مستهجن در این متن پوزش میطلبم
سر اذان بود و من از سر کار رسیده بودم و با اشتهای تمام داشتم نون و پنیر و خیار میخوردم. فسقلی از تو اتاقش دوید بیرون، یه نگاهی به من و یه نگاهی به تلویزیون کرد و پرسید: «مامان تو از اونایی که صب نون و پنیر میخورن و بعد تا شب هیچی نمیخورن؟» من که نمیفهمیدم چی میگه گفتم:« الان که صب نیست .» دوباره گفت:«میدونم ...» یهو فهمیدم منظورش چیه داد زدم :« آهان..روزه رو میگی ؟ » جواب داد:« از همونا! آخه تلویزیون داره روزه میگه.» خندیدم و گفتم:«نه عزیزم این اذونه..اذون.» گفت:« آهان دیگه..چرا داری سالاد میخوری؟» دوباره خندیدم گفتم :«این خیاره نه سالاد!» پرسید:« مامان آدم روزه میگیره نباید اه کنه؟» من که هم از این همه حرف بی ربط کلافه شده بودم و هم خنده ام گرفته بود، پرسیدم :«پی پی کردن چه ربطی به روزه داره؟» گفت:« مگه نگفتن هر کی روزه میگیره نباید هیچی بخوره؟؟!»!ا